بسمه تعالی
انقلابی در شرف تحقق است درونت لبریز از یک ستیز قدیمیست-نفس و روحت در زمینی به مساحت کالبدت در حال مبارزه اند-نتیجه و مقصود مبارزه تویی-برای پیروزی روح آرزوها داری-زیرا به عالمی روحانی تعلق داشته ای-پس چرا تلاشی نمیکنی و یاری روح؟یادم آمد دلبسته به دنیا شده ای-پیروزی روح ملزم به کندن قلاب از زمین خاکیست-روح طالب پروازست-نفس طالب عصیان در زمین-قلاب را هر چه محکمتر میکند-به یاد آر روزی را که کفه ترازوی روح و جسم به سمت روح سنگین بود-زاهدی بودی بدون گناه پیشوایی عاری از تیرگیهای دنیا -بله دوران کودکی-چه روح پاکی داشتیم-چه شد؟دوران تاریکی را پشت سر گذاشته ایم-حال چگونگی خودرا دریاب-خودشناسی کن-روح را درمی یابی یا نفس؟ دل از نفس بپرداز که همراه تو در این دو روز دنیاست-نقد را به نسیه مفروش-روح بوده و هست و خواهد بود-چون به این عالم تعلق ندارد -بلکه زادگاهی بس بلند دارد -جایی که گل آدمی را میسرشتند کالبدت را یوقی بر گردن روح کردند-یوق بشکن -پرواز کن-در بیکرانه ها -دیگر جهان بی ارزش مادی در پیش چشمانت بی ارزش است
نگاهت را بگردان بر دل انداز-جهان بی ارزش است از آن بپرداز
بگو با یار دیرین حرف خود را--بگو ای رب من ای عشق دم ساز
بسویت آمدم من را بده ره-برقصم بهر تو بی ساز و آواز
درونم اتش و بیرون پر از دود-بسویت آمدم کردم ره آغاز
تو پیروزی برایم لطف فرما-کرم کنبهر من با من مکن ناز
نمیدانم چه باشد رمز خلثت-سخن آغاز کن بگشای این راز
چگونه من گریزم ازز کف تو-کبوتر گشته ام در چنگ چون باز
کنون چون قاصدک دل رفته از کف-دلم در وادی خود تو ره انداز
من آن خاکی نشین عرش خواهم
که آخرد ر جهان در قعر چاهم
من آن خلوت نشین سرد و خاموش
بیا آقا بده با الفت تو آب و تابم
من آن سرگشته عابر در بیابان
هدایت کن مرا ای نور ماهم
من آن جنگل که آتش در من اویخت
از آن آتش کنون در سوز و آهم
به حکمی که تو بر من میدهی رازی بباشم
توئی عاقل به کار و معشیت آقا و شاهم
شنیدم در نجف جدت ببرده بر یتیمان رزق و روزی
شدم بی توشه ای که اول و آغاز راهم
یا علی مدد
محتاج دعایم و نظرات شما عزیزان
با سلام و عرض خیر مقدم به همه دوستان عزیز
ما کاتبان کتب اهل بیتیم نه شاعران ایشان
اینجانب به عنوان کوچکترین عاشق اهل بیت دو تا از شعرهایی رو که مدت ها پیش در مورد آقا صاحب الزمان نوشته بودم در لینک خودم منتشر کردم
از دوستان خواهشی دارم
من مشغول نوشتن شعری در مورد مولی علی (ع)هستم به نظرات پیشنهادات و راهنمائی های شما عزیزان محتاجم
با ارسال نظرها و پیشنهاد هاتون من رو در ادامه راه خود یاری کنید
ممنونم
یا علی مدد
جمعه ای آخر بیایی و دلم شاد کنی
بهر این دل تو چرا با دل من ناز کنی
نازهاو دلربایی دلبری های تو را
من بگویم تو چرا لب به سخن باز کنی
آخرم نیست صفایی به سراپای وجود
خبرم نیست که کی پرده ز رخ باز کنی
دل من مرد ز یادت ز فراغت ز غمت
وقت آن است بیایی و دلم از غم خود پاک کنی
آخر آید روز وصل و روز پایان دو هجر؟
وقتش آمد که دگر پرده بر این راز کنی
رازها باشد در این غیبت ندانم من چرا؟
من بدانم که فقط دوست بگفت غیبتت آغاز کنی
طاقتم نیست بیا و دگر از پرده درآ
پرده ها بگسلی و مرغ دل آزاد کنی
یا علی مدد
انتظار از بهر دیدار تو زیبا میشود
مرغ دل پر میکشد تا که جمال تو هویدا میشود
این دل سرکش بپیچد از عنان صاحبش
دل به دست تو کنون رسوا و شیدا میشود
جمله دنیا را چه خواهم اخرت را تو بگو؟
عشق تو در دل که باشد توشه روز مبادا میشد
من به یادم نیست از کی گشته ای در طالعم
عشق تو پایان ندارد ابتدا را انتهارا میشود
گر که دنیا را برایم آورند و میکنندش پیشکش
دیدن روی تو اینک بهر من صدها هدایا میشود
جمله آگاهم بکن بر چیستان هستیم
آگه عالم تو باشی که تو را حکم القضایا میشود
گر ز مه رویان عالم جکع گردد مجلسی
دیدن روی تو اینک بهر من صدها هدایا میشود
یا ابا صالح مدد ای صاحب و مولی من
بر در بسته ببردم نام تو صد راه پیدا میشود
قاصدک(شاعر) جان را رها کن پر بزن در راه یار
دل چو مجنون تو شد عاشق به لیلا میشود
یا علی مدد
